عشق صورتی(روانشناسی وریلکسیشن)والپیپر های بینظیر


عشق صورتی(روانشناسی وریلکسیشن)والپیپر های بینظیر

خوشبختی وموفقیت از آن شماست آن را به خود ودیگران هدیه دهید..............


تعریف اعتماد به نفس وراههای رسیدن به آن

اعتماد به نفس ، عبارت است از احساس  اطمينان نسبت به خود ، به عبارت  ديگر، اعتماد به نفس يک فرد به نحوه ي احساس اودرباره ي (( من )) خويش بستگي دارد ، بايد گفت که نظر فرد نسبت به خودش در موقعيتهاي مختلف زندگي يکسان نيست و ممکن است که او دريک موقعيت خودش را خوب و قوي بپندارد ، ولي در موقعيت ديگري خود پنداري ضعيفي داشته باشد .

     اما، چيزي که تاسف آور است ؛ اين است که اغلب ما ، معمولا" بيشتر به جنبه هاي ضعيف خودمان اهميت مي دهيم و تمام توجه امان را بر روي نقطه ضعفهايمان متمرکز مي کنيم نه بر وي امتياز اتمان . پس ، چاره کار چيست ؟ نخستين قدم براي تقويت و بالا بردن اعتماد به نفس ،درک و فهم اين حقيقت بايد باشد که اعتماد به نفس ، در واقع همان نظر و عقيده اي است که ما راجع به خودمان داريم. آگاهي از اين امر منجر به اين خواهد شد که در تقويت اعتماد به نفسمان در مسير صحيحي گام برداريم . در مرحله بعدي ، بايد از خودمان بپرسيم که چرا در برخي از جنبه هاي زندگي داراي اعتماد به نفس کافي نيستيم ؟ يک دليل آن ، شايد مورد مقايسه قرار دادن خودمان با افراد ديگر باشد .

          به اين ترتيب اگر در اين مقايسه ما خودمان را کمتر از ديگران بدانيم؛ مسلما" خود پنداريمان رو به نقصان خواهد نهاد. به طور کلي، هنگامي که ما خودمان را با فرد ديگري مقايسه مي کنيم ، اين فرد ، چه يک هنرمند باشد، و چه يک ورزشکار، يک وکيل، يک پزشک ، يک تاجر و يک دانشجو، اگر آن فرد را در برخي خصوصيتها بهتر از خودمان بدانيم ، خود پنداريمان تضعيف خواهد گشت . اما، جهت مقابله با اين وضعيت و جهت اين که خود پنداري صحيح و مناسبي از خود داشته باشيم ، بهترين شيوه نگريستن به ساير افراد، داشتن يک نگرش کلي است – نگرشي که در آن ، همة انسان ها با هم برابر در نظر گرفته مي شوند

 

        به عبارت بهتر، به هنگام مقايسه خود با ديگران بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که هر انساني داراي منابع مختلفي است . هيچ کس يک مرد يا يک زن نيست . بلکه پيش از هر چيز ديگري همه يک انسان هستيد .‍‍

      ما با يک اسب برابر نيستيم ، زيرا يک اسب بسيار قوي تر از ماست .، اما ما در مورد قدرت خودمان نسبت به آن اسب، هيچ نقصي در خودمان احساس نمي کنيم .

 

یک سگ بسيار سريعتر و هيکل يک فيل ، بسيار تنومندتر از ماست اما ما در اين گونه موارد نيز هيچگونه کمبودي در خودمان احساس نخواهيم کرد ، زيرا اين حيوانات خارج از دايره ي تعميم ما به عنوان يک انسان ، قرار داردند . برخي از ما ، افراد ديگر را داراي خصلتهايي مي بينيم که خود فاقد آن ها هستيم و لذا در خودمان احساس کمبود مي کنيم . اين احساس کمبود و عدم کفايت – حتي اگر در مورد يک جنبه جزئي و کوچک باشد – سريعا" در سرتاسر وجود و در کليت خودپنداري ما ، گسترش مي يابد . ولي اگر ما همه ي مردم را به چشم يک انسان بنگيرم ، در آن صورت ، ديگر همه کس با هم برابر خواهند بود . بلند و کوتاه ، ثروتمند و فقير ، دانا و نادان ، چاق و لاغر و . . . همگي بي معنا هستند.

          ما به عنوان يک انسان همگي يکي هستيم و تفاوت و رقابتي بين ما وجود ندارد . بنابراين ، از آن جا که رقابت بين انسان ها بي معناست ، ما   نه مي توانيم موقعيت خودمان را به عنوان يک انسان بالاتر ببريم و نه مي توانيم آن را پايينتر آوريم . ما هميشه يک انسان بوده ايم ، هستيم و خواهيم بود و اين يک واقعيت انکار ناپذير است . اگر ما ديگران را به عنوان  يک انسان بنگريم ، متوجه خواهيم  شد که هر انساني  در روي زمين ، توانايي انجام کارهايي را دارد که ما نداريم . از طرف ديگر ، ما هم مي توانيم کارهايي انجام دهيم که ديگران نمي توانند ، اما اين امتيازات ، ما را از ديگران کوچکتر يا بزرگتر نمي سازد ، بلکه فقط باعث تفاوتهايي بين ما و ديگران در برخي از زمينه هاي خاص زندگي مي گردد . بنابراين ، اگر کسي خصلتي داشته باشد که ما نداشته باشيم ، و اين مسئله ممکن است از نظر آن کس نوعي برتري به حساب آيد ، ولي از نظر ما ، آن خصلت ، تنها تفاوت ساده اي بين ما و او خواهد بود .

          بر دو درخت نظري اندازيم . يکي از اين  درختان ، ماموت  تنومندي با عمري بيش از هزار سال است ، آن ديگري ، درخت کاج کوچکي است  که در  بيشه زارها روئيده است . آيا از نظر ما ، درخت ماموت تنومند از درخت کوچک کاج برتر است ؟ مسلما" اين  طور نيست . از نظر ما ، آنها هر دو  فقط يک  درخت هستند ، يکي کوچک و يکي بزرگ . به اين ترتيب ، زماني هم که بر دو نفر انسان مي نگريم، چه يکي از آنها استعداد بيشتري نسبت به ديگران داشته باشد ، چه نه ، آنچه که ما خواهيم ديد فقط دو نفر آدم خواهد بود ، نه بيشتر و نه کمتر . اگر ما موفق شويم که عملا" مردم ديگر را در شکل واقعي خودشان ، بدون اصرار در برتر دانستن يکي بر ديگري و رقابت بين آنها ، ببينيم، در آن صورت مي توان گفت که ما به درجه بالايي از اعتماد به نفس دست يافته ايم و خودمان را آنچه که هستيم – يعني يک انسان- مي بينيم.

      هرکس داراي امتيازي نسبت به ديگران است ، ما داراي چه توانائي هستيم که ديگران ندارند ؟ مسلما" ما مي توانيم کارهايي انجا دهيم که  افراد دور و برمان قادر به انجام آن کارها نيستند . آيا داشتن اين توانائيها ، ما را برتر از ديگران مي سازد ؟ يا اين که فقط به اين معناست که ما مي توانيم کاري را بهتر از برخي از افراد ديگر ، انجام دهيم ؟ اگر در زندگي ما ، شخصي وجود داشته باشد که که ما با نگاهي از پايين به بالا ، او را برتر از خودمان مي پنداريم، در اين صورت لازم است که برروي اعتماد به نفسمان اندکي کار کنيم.

         از طرف ديگر،اگر در  زندگي ما کس ديگري وجود داشته باشد که ما با نگاهي از بالا به پايين ، او را کمتر از خودمان مي پنداريم ، باز هم  لازم است به  تقويت اعتماد به نفسمان مشغول شويم . اما اگر ما همه انسانها را – چه آنهايي را که قبلا" برترين برترينها و چه آنهايي را که کم ترين کمترينها ميدانستيم – با خودمان برابر بدانيم، در اين صورت مي توان گفت که سطح اعتماد به نفس ما خوب و طبيعي است . ما ، در صورتي از اعتماد به نفس بالايي برخوردار خواهيم شد که در رقابت دائم با تنها چيزي که احساس رقابت را در ما تحريک مي کند – يعني خودمان – قرار داشته باشم . در اين صورت ، زندگي از نظر ما چيزي همانند يک بازي جلوه گر خواهد شد – يعني ، موقعيتهاي دشوار زندگي را در حکم قوانين يک بازي در نظر خواهيم گرفت. (ماجراي مارتين نمونه ي خوبي از قضيه ي ((رقابت با خود)) است . مارتين که در يک مغازه ي موکت بري مشغول به کار بود . مشکل او اين بود که دائما" سعي کرد در کار خودش سريعتر و بهتر از ديگران باشد ، اما هرگز موفق به اين کار نشده بود.بعد از مدتي ، مارتين تصميم گرفت که فقط با خودش به رقابت بپردازد .، به همين منظور ، او براي اولين بار در طول زندگي اش يک زما سنج و دفترچه ياد داشتي را با خودش به يک مجتمع ساختماني برد که قرار بود اتاقهاي آپارتمانهاي آنجا را موکت کند . با شروع کار ، مارتين با استفاده از زمان سنج ، مدت زماني را که صرف موکت کردن اتاقها مي کرد ، اندازه گرفت و در دفترچه يادداشت کرد . در روز اول ، موکت کردن اتاق خواب يکساعت ، هال دو ساعت اتاق پذيرايي يک ساعت و ده دقيقه ، و راه پله ها دو ساعت و نيم ، طول کشيد . روز بعد که مارتين براي موکت کردن کردن خانه ي ديگري از خانه هاي همان مجتمع مراجعه کرد،  بيش از هر زمان ديگري براي شروع کارش اشتياق داشت .

         به همين دليل ، او دفترچه و زمان سنج را از جيبش بيرون آورد و خيلي زود ، آماده ي کار شد . هدف او اين بود که کارش را خيلي سريعتر از روز قبل انجام دهد . پس از شروع به کار ، بدون آن که مارتين متوجه باشد ، زمان به سرعت سپري شد و او موفق شد که در مجموع ، نيم ساعت زودتر از دفعه قبل کارش را به پايان ببرد . بعد از آن روز ، مارتين براي دست يابي به رکوردي بهتر ، هر روز بر سرعت کارش افزود و با اين رويه اي که در پيش گرفت طولي نکشيد که او در مغازه اي که مشغول به کار بود ، به  سريعترين موکت بر تبديل شد . در مرحله ي بعد ، مارتين کيفيت کارش را تا آن جا که ممکن  بود بالا برد ، به  صورتي که در کار او  فاصله و خط بين موکتها از نگاه بيننده اصلا" به نظر نمي آمد و موکتها تمام حاشيه ي ديوارها را کاملا" مي پوشاندند و زيبايي کار را بيشتر مي کردند . بعد از اين مرحله ، مارتين که ديگر معروفترين موکت بر منطقه شده بود ، لازم ديد که به عنوان يک هدف مهم ، مغازه مستقلي براي خودش باز کند ، بنابراين ، شروع به پس انداز کردن درآمدهايش کرد . مارتين مصمم بود که به بازي رقابت با خودش ادامه دهد ، لذا ، هر زماني که پولي گيرش مي آمد ، با خودش عهد مي کرد که هفته ي بعد ، دو برابر آن را کسب کند . اين گونه بودکه مارتين درعرض دو سال توانست بزرگترين مغازه موکت بري شهرشان را بخرد و لازم به گفتن نيست که همراه با موفقيت او در کارش ، اعتماد به نفس او نيز دو چندان شد . و  اين نبود مگر در نتيجه رقا بت با خود .) هر  زمان  که  کسي هدفي براي خودش تعيين مي کند ، با دست  يافتن به آن  هدف ،خود  پنداري  او تقويت مي شود، اين امر چه در مورد اهداف بلند مدت ، چه ميان مدت و چه کوتاه مدت ، صادق است . اهدافي که توام با (( رقابت با خود )) هستند ، بسيار  سهل الوصولند ، چرا که به هنگام رقابت با خود ، تمام کوشش ما صرف  اين مي شود  که کاري را بهتر يا سريعتر از دفعات قبل انجام دهيم ، به اين ترتيب ، رسيدن به هدفي و تکميل کاري ، باعث  احساس  رضايت  و  تقويت (( من ))  ما  مي شود .  ما هم مي توانيم همانند مارتين ، تمام کارهايمان را با استفاده از يک زمان سنج با سرعت بيشتري نسبت به دفعات قبل به انجام برسانيم. همچنين ، مي توانيم معيارهايي از قبيل افزايش ميزان سطح ريلاکس بدنمان ، افزايش تعداد کارهاي خير خواهانه اي که هر هفته انجام مي دهيم، و افزايش تعداد اهدافي که در يک زمان معيني به آنها دست مي يابيم را به عنوان انگيزه هايي براي (( رقابت با خودمان )) در نظر بگيريد .

       آنچه که لازم است، اين است که تمام سعي و تلاش خود را به کار ببريم. اگر چه ممکن است ما با تلاشي که مي کنيم روزي به يک برسيم و روز ديگري به ده ، نبايد نگران نباشيم، زيرا اصولا" ساخت انسان چنين است که تحت تاثير نوسانات ريتم هاي  گوناگوني  قرار  دارد ( اصل ريتم ).  بنابراين ،  زماني که ما  با وجود تمام تلاشي که مي کنيم ، نمي توانيم به نتايج مطلوبي دست يابيم، نبايد احساس گناه بکنيم، زيرا ما هر چه در توان داشته ايم ، به کار برده ايم. گذشته از آن ، ما هميشه تحت تاثير نيروهايي قرار داريم که کنترل اين نيروها از اختيار ما خارج است (که ما در اصطلاح کلي اين نيروها را خواست خدا ، قضا و قدر ، قسمت و ... مي ناميم ). در واقع ، ما فقط توان کنترل بازخوردها ، نگرشها ، عواطف و احساسات خودمان را داريم نه بيشتر . هيچ چيز در دنيا به اندازه ي  احساس برنده  بودن  نمي تواند اعتماد به نفس انسانها را تقويت کند . اگر ما در موقعيتي برنده باشيم، اعتماد به نفسمان تقويت خواهد شد. اگر ما در انجام کاري بهتر از دفعات قبل عمل کنيم ، در اين صورت احساس برنده بودن خواهيم کرد.
         بنابر  آنچه گفته شد ،  اولين قدم ما براي تقويت اعتماد به  نفسمان ، عبارت خواهد بود از انتخاب زمينه اي در زندگي که در آن خوب عمل مي کنيم اما قصد داريم بهتر عمل کنيم.

        اکنون ، جهت رقابت با خودمان براي پيشبرد فعاليت مورد نظر ، اين پيشرفت را براي خودان يک هدف قرار دهيد.قبل از همه ، مشخص سازيم که وضعيت کنوني ما نسبت به آن فعاليت چگونه است و چگونه مي توانيم اين وضعيت را بهتر کنيد . آيا مي خواهيم کميت را افزايش دهيم؟ آيا مي خواهيم سرعت را بالا ببريم؟ آيا به فکر پيشرفت در کيفيت کارمان هستيم؟؟؟

        سرانجام ، براي رسيدن به اهدافمان ، برنامه هاي عملي تدارک ببينييم. به اين منظور ، هميشه تصوير رسيدن به اهدافمان را در ذهنمان داشته باشيم و با تمسک به اين تصوير ، تا زمان رسيدن به آن اهداف ، در اين مسير گام برداريم. به اين ترتيب ، ما با پرداختن به رقابت با خودمان ، پس از کسب موفقيت در اين رقابت ، قادر خواهيم شد موفق شدن و برنده بودن را براي خودمان ، تبديل به عادت کنيم که نتيجه ي آن چيزي نخواهد بود ، مگر افزايش اعتماد به نفس در ما .

منبع:

http://www.amoozeshyar20.blogfa.com



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: sara | تاريخ: دو شنبه 4 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |